
شادی فضای خانه ی حضرت علی را پر کرده بود ٬حضرت فاطمه کنار همسرش ایستاده بود وبه بازی بچه هایشان چشم دوخته بودند. آن روز هم پیامبربه دیدن آنها رفته بودند.امام حسن وامام حسین که در آن زمان دو کودک خردسال بودند از دیدن پدربزرگشان خیلی خوشحال شدندپیامبربا حسن وحسین مشغول بازی شدند. بچه ها از سروکول پیامبر بالا می رفتند، بر پشت ایشان سوار می شدند و شادی می کردند.پیامبر هم اجازه می دادندکه آن دوکودک هر طور که دلشان می خواهد بازی کنند٬آنهارابر پشت خود سوار می کردندومی گفتند:”فرزندان عزیزمن!من اسب خوبی برای شما هستم شما هم سواران خوبی هستید.“
صدای خنده و شادی حسن وحسین یک لحظه قطع نمی شد. آنها با پیامبر مشغول بازی بودندکه صدای اذان بلند شد.
هروقت پیامبر به خانه ی علی می رفتند با حسن و حسین بازی می کردند.
آن دو در کنار پیامبر لحظه های شادی را می گذرانیدند.حضرت فاطمه هم از بازی بچه هایشان باپیامبرلذت می بردند .شاید هیچ کدام ازآن خانواده ی پنج نفری نمی خواست آن لحظه های شادی تمام شود. اما صدای اذان می گفت که باید برای نماز به مسجده رفت.
پیامبر از جا بلند شدند،حضرت علی و حضرت فاطمه هم آماده بودندتا با پیامبربه مسجد بروند تا مسجد راه زیادی نبود.وقتی پیامبربه مسجد رسیدند٬مسلمانان صفهای نماز را تشکیل داده بودندو آماده بودندتا پشت سر پیامبرنماز بخوانند. پیامبر جلوی صف نمازگزاران رفتنند.

امام حسن هم ازپیامبر جدا نشدوبا ایشان به جلوی صف رفت.پیامبرامام حسن رابا مهربانی در کنارخود نشاندند. جایی برای او درست کردند وبرای خواندن نماز از جا برخاستند.
الله اکبر،بسم الله الرحمن الرحیم٬الحمدالله رب العالمین ... نماز شروع شدوصدای پیامبردرفضای مسجد پیچید.
همه چیز مثل هرروز پیش می رفت تااینکه پیامبر رکعت اول نماز را تمام کردند وبه سجده رفتند ،در این هنگام امام حسن که تا آن لحظه در کنار پیامبر بود ازجا برخاست وروی کتف پیامبر نشست. پیامبر ذکر سجده را می گفتندکه سنگینی نوه ی خودرا برکتف خویش حس کردند.امام حسن که بارها لذت سواری بردوش پیامبررا چشیده بود،بازهم روی کتف ایشان نشسته بود. ذکر سجده تمام شد٬اما امام حسن هنوز بر دوش پیامبر بود. پیامبر می توانستند نوه ی خودرا از روی دوششان پایین بیاورند ونمازرا ادامه دهند ،اما این کاررا نکردند. مشغول خواندن ذکرها و دعاهای دیگری شدند تا سجده را طولانی کنند. سجده نمازطولانی شد٬ام امام حسن دلش نمی خواست از روی دوش پیامبر پایین بیاید. پیامبر باز هم در حالت سجده ماندند و با خواندن ذکر ودعا سجده را طولانی تر کردند.
مسلمانانی که پشت سرپیامبرنماز می خواندند٬همه سربرسجده داشتند واین صحنه را نمی دیدند.فقط از اینکه سجده نماز آن روزخیلی طولانی شده است ،درتعجب بودند. سرانجام امام حسن به میل خود از روی کتف پیامبرپایین آمد. پیامبر پس ازپایین آمدن او ٬ازسجده برخاستند ونماز را ادامه دادندوتمام کردند. بعداز نماز٬مسلمانان پیش پیامبر رفتند واز ایشان پرسیدند:”یارسول الله!تابه حال چنین سجده ای ازشما ندیده بودیم.دلیل طولانی شدن سجده نماز چه بود؟“
پیامبردرجواب مسلمانان گفتند:”درحال سجده بودم که فرزندم حسن روی دوشم سوارشد.نخواستم عجله کنم وکودک را از دوشم پایین بیاورم و روی زمین بگذارم.آنقدر صبر کردم وسجده را طول دادم تا خودش از روی دوش من پایین آمد .“
- محاسن : که پیامبر با آن بزر گواری به بچه ها احترام می گذاشتند، پیامبر با این شیوه ی تربیت خودشان به والدین یاد می دهند که با بچه ها چگونه رفتار کنند،چگونه بابچه ها با صبرو بردباری بازی کنند، چگونه به آنها احترام بگذارند .
- معایب : برای این قصه نمی توان عیبی گذاشت چون پیامبر شیوه ی تعلیم وتربیت را با عملشان نشان دادند.
- پیشنهاد: والدین ومربیان مهدکودکها می توانند با مطالعه زندگینامه پیامبر وائمه از رفتار وکرداروگفتار آنها الگو بگیرند تا فرزندانی سالم وبا اخلاق خوب تربیت کنند.
- نتیجه گیری:
این که بچه ها از کردار ورفتار والدین خود تقلید می کنند وآن رفتارها را در شیوه ی زندگی آینده خود به کار می برند . نحوه ی رفتار درست با بچه ها یک هدیه از طرف والدین به بچه هاست.
- نتیجه گیری استاد راهنما :
پس در تعلیم و تربیت متوجه این امر مسلم میشویم که نقش مادر بیشتر از پدر می باشد. بدانجهت دامان تربیت مادر گفته اند نه پدر از اینجا هست که به عظمت .حضرت فاطمه الزهرا در نزد خداوند توانا می شود پی برد و قصه تربیت خانواده از همین جا شروع میشود.
این مکتب ابتدائی ار عالی نیست از تربیت بشر مجوئید اثر
« رسول آذر »
نظرات
فیدهای خبری برای اظهارنظرهای این مقاله.