قصه های سنتی

 

by Photos8.com

 

بازی قایم موشک

ادامه مطلب
by Photos8.com

 

بازی دریا و ماهی

ادامه مطلب
by Photos8.com

 

بازی الک و دولک

ادامه مطلب
by Photos8.com

 

بازی وسطی

ادامه مطلب

 

 
 

زندگی حضرت یونس(ع)

پست الكترونيكي چاپ PDF
yonesیکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربان هیچ کس نبود.خدای مهربان درآسمان بود و یونس تنها در زمین و ماهی بزرگ در دریا.در روزگاران گذشته و در سرزمینی دور دست مردی مهربان و نیکوکار به نام یونس زندگی می کرد که خداوند او را به عنوان پیامبر مردم معرفی کرد تااز مردم بخواهد از کارهای زشت دست بردارند و درزندگی خودازخداوند مهربان کمک بخواهند و هرچه یونس تلاش می کرد و با آنها صحبت می کرد تا خداپرست شوند موفق نمی شد و مردم به او می گفتند تو دروغ می گویی و از طرف خدا نیامده ای. یونس که خیلی از دست مردم ناراحت می شد تصمیم گرفت به شهر دیگری برود و او دراین هنگام برای قوم خود از خداوند عذابی خواست و برای همیشه انها را ترک کرد.
یونس به راه افتاد رفت و رفت و رفت تا رسید به دریایی بزرگ که یک کشتی با تعدادی مسافرآماده حرکت بود. یونس هم سوار کشتی شد و کشتی حرکت کرد در بین راه ناگهان طوفان شدیدی شروع شد و کشتی را به این طرف وآن طرف می برد همه مسافران ترسیده بودند یکی از آنها گفت احتمالا کسی دراین کشتی است که گناهی انجام داده و خداوند از دست او ناراحت است مسافران تصمیم گرفتند با قرعه کشی آن شخص را پیدا کنند و به دریا بیاندازند.
مسافران سه بار قرعه انداختند و هر بار قرعه به نام یونس درآمد او فکر کرد که خداوند در این کار حکمتی قرار داده است در این هنگام فهمید که کار اشتباهی انجام داده و آن این است که بدون اجازه خداوند مردم و شهر خود را ترک کرده و راهی سفری جدید شده است.
مسافران که فهمیدند آن شخص یونس است پس او را به دریا انداختند ناگهان یونس خود را در تاریکی و امواج دریا دید و در همان لحظه خداوند به ماهی بزرگ دستور داد که یونس را ببلعد ولی گوشت او را نخورد و به او آسیبی نرساند در تمام مدت او را در شکم خود حفظ و از او مواظبت کند چون اوپیامبر خدا و امانتی در شکم ماهی بود.یونس وارد فضای تنگ و تاریک شکم ماهی شد خیلی ناراحت بود و شب و روز دعا می کردوازخداوند بخشنده مهربان می خواست که گناه او را ببخشد.
سرانجام خداوند دعای یونس راقبول کرد و به ماهی دستور داد تا مهمان خود را به ساحل ببرد ماهی یونس را که مریض و لاغر شده بود به ساحل برد و او را بیرون انداخت وقتی یونس چشم هایش را باز کرد و خود را در ساحل دید ناگهان متوجه شد که خدای مهربان برای اینکه او گرسنه نماند و همچنین بتواند زیر سایه ای استراحت کند بوته کدویی را برای او رویانده است یونس از میوه آن خوردوکمی زیر سایه آن استراحت کرد تا بیماریش بهبود یافت و از خداوند به خاطر نعمت و رحمتش سپاس گزاری کرد.
خداوند به یونس دستور داد به شهر خود و به سوی قومش بازگردد و به او گفت«ای یونس مردم شهر و قوم تو به خدای یکتا ایمان آورده واز کارهای زشت دست برداشته اند آنها اکنون منتظر تو هستند.»
یونس به شهر خود بازگشت و دید مردم همه مهربان و خداشناس شده اند همه به استقبال یونس آمدند و تصمیم گرفتند همه با هم و با یاد خدای مهربان ودر زیر آسمان زیبایش و بر روی زمین پهناورش زندگی کنند بدین ترتیب یونس از خداوند به خاطر توبه پذیر بودن و این همه محبت و رحمت تشکر کرد و تصمیم گرفت هیچ وقت شهر و دیار خود را بدون اجازه پروردگار ترک نکند.

  • محاسن: ناامید نشدن ازدرگاه خداوند.قصه های قرآنی و سرگذشت پیامبران می تواند الگویی باشد برای خلق افکار و ایده های جدید که هدایتگر مسیرزندگی کودکان باشد.
  • معایب: حضرت یونس اگرمنتظر فرمان خداوند و مصلحت او می ماند و عجله نمی کرد شایدزندگی در شکم ماهی را نیزتجربه نمی کرد پس صبر و تحمل در زندگی بسیار مهم است.
  • نتیجه گیری: نتیجه می گیریم هیچ کار خداوند بی حکمت نیست پس باید به او توکل داشته باشیم ودرانجام کارهایمان عجله نکنیم و همانطور که خداوند حضرت یونس را بخشید ما نیز بخشنده و با گذشت باشیم.
  • پیشنهاد: بزرگترها در قصه گویی و به تصویر در آوردن سرگذشت پیامبران حوصله و خلاقیت داشته باشند و داستان هایی را به کار ببرند که آموزنده و نتیجه بخش باشد زیرا همین داستان ها و قصص قرآنی راه سعادت و کمال را برای انسان فراهم می کند.
« طیبه شیخی کوهسار »

نظر دهید


کد امنیتی
Refresh

موقعیت شما : قصه گویی زندگی حضرت یونس(ع)